یکی از مشکلاتی که در دولت های نهم و دهم نسبت به دولت های پیشین دیده
شده است، بهره نبردن از نیروهای بومی در دورترین نقاط کشور و روا داشتن
برخی تبعیض های نابجاست.
این روند که بارها مورد اعتراض مقامات محلی به ویژه نمایندگان بوده، مربوط به منطقه ای خاص نیست و از استان های ترک و کردنشین گرفته تا استان هایی که بیشتر آنها را فارس زبانان یا لر زبانها تشکیل میدهد (استفاده نکردن از نیروهای غیربومی و ناآشنا به فرصت ها و چالش های منطقه) به وفور به چشم میخورد.
بنا بر این گزارش، استان سیستان و بلوچستان نیز از جمله استان هایی است که از این بی تدبیری رنج می برد.
در این باره به رغم شعارهای تبلیعاتی دولت، حمیدرضا پشنگ، نماینده مردم خاش در مجلس شورای اسلامی از به کار نگرفتن پتانسیل های قوم بلوچ به شدت انتقاد کرده تا آنجا که مشکلات عمده استان را اقتصاد و بی حرمتی به قوم بلوچ و به کار نگرفتن آنان در پست های کلان استان می داند.
این عضو هیأت رئیسه کمیسیون عمران گفت: بزرگترین مشکل در استان سیستان و بلوچستان، مشکل اقتصادی بوده و سیاستگذاری در استان ما نقص جدی دارد. ما باید تلاش کنیم تا بتوانیم به اهداف و سیاستهای کلان و راهبردی نظام و شاخص های توسعه ای کشور نزدیک شویم.
وی در ادامه با بیان این که آنچه اکنون در استان احساس میشود، ضایع شدن حقوق شهروندی قوم بلوچ است، افزود: در استان ما، برخی رفتارها و حرکت های سیاسی، بی حرمتی به قوم بلوچ است که امیدواریم بتوانیم با پیگیری و ارائه راهکارها و سازوکارهایی، این حیثیت را به مردم برگردانیم.
پشنگ ادامه داد: همچنین یکی از دغدغه های ما، ارج و بها دادن به شهروندان بلوچ در پست های مدیریتی و جلوگیری از ضایع شدن حق و حقوق این عزیزان است. هم اکنون مدیریت استان به نام قوم بلوچ، یکسری ظلم ها و حق کشی هایی می کند که در تاریخ استان سیستان و بلوچستان بیسابقه است!
دبیر اول کمیسیون عمران با اشاره به مصادیق حق کشیها گفت: در پست های مدیریتی کلان استان، با توجه به شاخص جمعیتی و میزان تحصیل کرده های قوم بلوچ و افرادی که ولایتمدار و پایبند نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، متأسفانه شمار بسیار معدودی از بلوچ ها در سمت های مدیریتی این استان و کشور حضور دارند که همین تعداد معدود هم در حال حذف شدن هستند.
وی در ادامه افزود: آقای استاندار در سخنانش اعلام می کند که ۸۰ درصد بخشداران از بلوچها هستند؛ اما باید بگوید چه میزان از مدیران کل و از معاونین مدیران و مدیرعامل شرکت ها و چه تعداد از معاونین استانداری و فرمانداران شهرهای بزرگ از برادران تحصیل کرده و متعهد قوم بلوچ هستند؟!
پشنگ تأکید کرد: اینکه صرفا شعار بدهیم و به نوعی نان از سفره بلوچ ها بخوریم و در جای دیگر هزینه کنیم، بسیار ناگوار است؛ مردم ما آگاهند.
این بی تدبیریها با هر دلیل، جز تضعیف اعتماد عمومی به دولت و مسئولان ارشد کشور دستاوردی ندارد. متأسفانه، آنچه عملا در تداوم برخوردهای سلیقه ای اعضای هیأت دولت در تعیین مدیران استانی می بینیم، ارجحیت منافع گروهی بر منافع ملی است؛ امری که تغییر رویکرد از مرکزگرایی و تنفیذ اداره امور داخلی استان ها و شهرها به مردم هر منطقه را بیش از پیش ضروری کرده است.
این گزارش در ادامه آورده است، نه تنها در دولت نهم و دهم، بلکه در دولت های گذشته نیز عملا بیشتر ادارات کل استان ها به مکانی بي استفاده تبدیل شده که جز اجرای بخشنامه های صادره از تهران، وظیفه دیگری برای خود نمی دانند و در بیشتر موارد برای کوچکترین مورد نیز از تهران و وزارتخانه متبوع خویش، کسب تکلیف می کنند.
استقلال نداشتن مدیران استان ها و شهرستان ها در تصمیم سازی و برنامه ریزی، یکی از اصلی ترین معضلات مردم غیر ساکن در تهران است که سبب شده تا بیشتر صاحبان سرمایه و تولید، ترجیح دهند برای کوتاه شدن مسیر بروکراسی اداری و دوندگی های کلافه کننده اداری در شهرهای استان تهران، پیشه خود را ادامه دهند.
مسأله دیگری که در اینجا اهمیت می یابد، نگرش ذهنیت منفی است که در اذهان عمومی پدید می آید. شاید این که گاه برخی از کردستانی ها، آذربایجانی ها، لرستانی ها، گیلانی ها و مازندرانی ها و... از تبعیض در حق خود گلایه می کنند، ناشی از نگرش نادرستی است که مدیران ارشد دولت به ویژه اعضای کابینه در مورد چگونگی وزارتخانه خود دارند و اصولا با وجود شعارهای بسیاری که سر داده شده، شواهد ناشی از شکست دولت در تمرکز زدایی است!
این روند که بارها مورد اعتراض مقامات محلی به ویژه نمایندگان بوده، مربوط به منطقه ای خاص نیست و از استان های ترک و کردنشین گرفته تا استان هایی که بیشتر آنها را فارس زبانان یا لر زبانها تشکیل میدهد (استفاده نکردن از نیروهای غیربومی و ناآشنا به فرصت ها و چالش های منطقه) به وفور به چشم میخورد.
بنا بر این گزارش، استان سیستان و بلوچستان نیز از جمله استان هایی است که از این بی تدبیری رنج می برد.
در این باره به رغم شعارهای تبلیعاتی دولت، حمیدرضا پشنگ، نماینده مردم خاش در مجلس شورای اسلامی از به کار نگرفتن پتانسیل های قوم بلوچ به شدت انتقاد کرده تا آنجا که مشکلات عمده استان را اقتصاد و بی حرمتی به قوم بلوچ و به کار نگرفتن آنان در پست های کلان استان می داند.
این عضو هیأت رئیسه کمیسیون عمران گفت: بزرگترین مشکل در استان سیستان و بلوچستان، مشکل اقتصادی بوده و سیاستگذاری در استان ما نقص جدی دارد. ما باید تلاش کنیم تا بتوانیم به اهداف و سیاستهای کلان و راهبردی نظام و شاخص های توسعه ای کشور نزدیک شویم.
وی در ادامه با بیان این که آنچه اکنون در استان احساس میشود، ضایع شدن حقوق شهروندی قوم بلوچ است، افزود: در استان ما، برخی رفتارها و حرکت های سیاسی، بی حرمتی به قوم بلوچ است که امیدواریم بتوانیم با پیگیری و ارائه راهکارها و سازوکارهایی، این حیثیت را به مردم برگردانیم.
پشنگ ادامه داد: همچنین یکی از دغدغه های ما، ارج و بها دادن به شهروندان بلوچ در پست های مدیریتی و جلوگیری از ضایع شدن حق و حقوق این عزیزان است. هم اکنون مدیریت استان به نام قوم بلوچ، یکسری ظلم ها و حق کشی هایی می کند که در تاریخ استان سیستان و بلوچستان بیسابقه است!
دبیر اول کمیسیون عمران با اشاره به مصادیق حق کشیها گفت: در پست های مدیریتی کلان استان، با توجه به شاخص جمعیتی و میزان تحصیل کرده های قوم بلوچ و افرادی که ولایتمدار و پایبند نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، متأسفانه شمار بسیار معدودی از بلوچ ها در سمت های مدیریتی این استان و کشور حضور دارند که همین تعداد معدود هم در حال حذف شدن هستند.
وی در ادامه افزود: آقای استاندار در سخنانش اعلام می کند که ۸۰ درصد بخشداران از بلوچها هستند؛ اما باید بگوید چه میزان از مدیران کل و از معاونین مدیران و مدیرعامل شرکت ها و چه تعداد از معاونین استانداری و فرمانداران شهرهای بزرگ از برادران تحصیل کرده و متعهد قوم بلوچ هستند؟!
پشنگ تأکید کرد: اینکه صرفا شعار بدهیم و به نوعی نان از سفره بلوچ ها بخوریم و در جای دیگر هزینه کنیم، بسیار ناگوار است؛ مردم ما آگاهند.
این بی تدبیریها با هر دلیل، جز تضعیف اعتماد عمومی به دولت و مسئولان ارشد کشور دستاوردی ندارد. متأسفانه، آنچه عملا در تداوم برخوردهای سلیقه ای اعضای هیأت دولت در تعیین مدیران استانی می بینیم، ارجحیت منافع گروهی بر منافع ملی است؛ امری که تغییر رویکرد از مرکزگرایی و تنفیذ اداره امور داخلی استان ها و شهرها به مردم هر منطقه را بیش از پیش ضروری کرده است.
این گزارش در ادامه آورده است، نه تنها در دولت نهم و دهم، بلکه در دولت های گذشته نیز عملا بیشتر ادارات کل استان ها به مکانی بي استفاده تبدیل شده که جز اجرای بخشنامه های صادره از تهران، وظیفه دیگری برای خود نمی دانند و در بیشتر موارد برای کوچکترین مورد نیز از تهران و وزارتخانه متبوع خویش، کسب تکلیف می کنند.
استقلال نداشتن مدیران استان ها و شهرستان ها در تصمیم سازی و برنامه ریزی، یکی از اصلی ترین معضلات مردم غیر ساکن در تهران است که سبب شده تا بیشتر صاحبان سرمایه و تولید، ترجیح دهند برای کوتاه شدن مسیر بروکراسی اداری و دوندگی های کلافه کننده اداری در شهرهای استان تهران، پیشه خود را ادامه دهند.
مسأله دیگری که در اینجا اهمیت می یابد، نگرش ذهنیت منفی است که در اذهان عمومی پدید می آید. شاید این که گاه برخی از کردستانی ها، آذربایجانی ها، لرستانی ها، گیلانی ها و مازندرانی ها و... از تبعیض در حق خود گلایه می کنند، ناشی از نگرش نادرستی است که مدیران ارشد دولت به ویژه اعضای کابینه در مورد چگونگی وزارتخانه خود دارند و اصولا با وجود شعارهای بسیاری که سر داده شده، شواهد ناشی از شکست دولت در تمرکز زدایی است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر