.

۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

رقص دیکتاتور ایران بر کشته های غزه و اسرائیل

د.بهروز بهبودی
د.بهروز بهبودی آخر سخن را در آغاز بگویم ایران از جنگ در مرزها یا خاک اسرائیل استقبال و همه کوشش خود را صرف این موضوع می کند. حمایت از مردم مظلوم فلسطین و سخنان توخالی مقامات فاسدی که تا آرنج دستشان به خون جوانان ایران زمین آغشته است، همه و همه از جنس شعارهایی است که گوش ایرانیان را در همه این سی و چند سال پر کرده است.
جمهوری اسلامی ایران نمی خواهد آتش جنگ را به مرزهای خود بکشاند وقتی که می بیند چنین آتشی در کنار گوش اسرائیل شعله ور است. در این میان اهمیتی ندارد که چه بر سر مردم دو کشور می آید.
کسانی که به هموطنان خود رحم نمی کنند و آنها را از دم تیغ می گذرانند، کسانی که شبانه جوان ها را از بستر خواب بیرون می کشند و به مسلخ می برند، کسانی که شهروندان ایرانی را از بدیهی ترین حقوق انسانی خود محروم کرده اند، از انسانیت و طرفداری از مظلوم چه بویی برده اند؟
در حالیکه همین روزها ماجرای طرح سوال از محمود احمدی نژاد در مجلس مردگان ایران با حکم حکومتی رهبر منتفی شد، در حالیکه مردم آذربایجان درمیان برف و سرما گرفتار آمده اند و به گواهی آمارهای داخلی تنها دویست خانه از چندین و چند هزار واحد مسکونی ویران شده، ساخته شده است، در حالیکه به سبب گرانی های کمرشکن حسرت خوردن بعضی از خوردنی ها به دل مردم ایران مانده است، در حالیکه بسیاری از کارگران از کار بیکار شده اند و بسیاری دیگر در فهرست بیکاران چند ماه دیگر قرار دارند، در حالیکه هشت مردم گرفتار هشتاد است، و دریک کلام در حالیکه فلاکت از زمین و آسمان ایران می بارد، رئیس بی حمیت مجلس ایران ـ که وظایف قانونی خود را در مقابل مردم ایران کاملا از یادبرده است ـ با بلاهتی مثال زدنی اعلام می کند نمایندگان مجلس شورای اسلامی آماده اعزام به غزه و جنگ با اسرائیل در کنار مردم مسلمان فلسطین هستند و از نماینده مصر در ایران می خواهد تا زمینه اعزام نمایندگان مجلس ایران را به غزه فراهم کند.
راستی اگر قلم بر سرنوشت مردم ایران بگرید سزاوار است. آیا به راستی قلب ها این اندوه سنگین را می توانند تاب بیاورند؟ این که می گویم نه از سر غلو که از اندوهی است که در این لحظه سینه ام را می فشارد. سفیه ترین حاکمان تاریخ ایران هم تا به این اندازه نسبت به سرنوشت ایرانیان بی اعتنا نبوده اند، اکنون به راستی چه بر سر ایران آمده که حاکمانی از این دست نادان را به خود می بیند و دم فروبسته است. چگونه دنیا در برابر آتش افروزی های جمهوری اسلامی در غزه سکوت کرده و حاکمانی را که روی شیطان را هم سفید کرده اند، بازخواست نمی کند؟
بالاخره پس از چند روز تکذیب و تایید، محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، اقرار کرد که ایران فناوری تولید موشک را به حماس داده است، هرچند سخنان خالد مشعل پس از برقراری آتش بس چیز دیگری بود. او از کمک های تسلیحاتی ایران به مقاومت فلسطین تشکر کرد نه از فناوری ساخت تسلیحات. اگر حتی ادعای اسرائیل را مبنی بر شروع جنگ توسط حماس کذب محض بدانیم، آیا نباید پرسید علت حمله اسرائیل به نوار غزه چه بوده است؟ مگر نه آنکه بهانه این کشور وجود موشک ها در غزه و حمله برای نابودی آن موشک ها بود؟ چنانکه می بینیم یک پای کشت و کشتارهای این روزهای غزه و اسرائیل جمهوری اسلامی ایران است. نظامی که بقایش در ایجاد اغتشاش و جنگ خلاصه می شود.
آنچه امروز در غزه و اسرائیل می گذرد خشونت است؛ خشونتی که سازمان ملل هم محکومش کرد. هرچند گناه آغازکننده این خشونت ها دو چندان است، ادامه دهندگان آن نیز بی گناه نیستند. متاسفانه دولتمردان اسرائیل در روزگاری که منطقه به صلح و آرامش نیاز دارد و به اندازه کافی از حضور جمهوری اسلامی رنج می کشد، نباید به خشونت ها دامن می زدند و مردم دو کشور را در برابر تیغی قرار می دادند که مطلوب سران ایران است. روزگاری وقتی سازمان ملل موجودیت اسرائیل را در منطقه پذیرفت، به آن کشور به عنوان کشوری دموکرات می نگریست، دموکراسی قرین با صلح است، اکنون کار به کجا رسیده است که نتانیاهو هم چون گروه حماس به خشونت دامن می زند؟
اگر دولت نتانیاهو به دنبال صلح و آرامش در کشور خود و منطقه است با چه مجوز و حکمی به همان راهی می رود که حماس می خواهد؟ دنیا برخورد حیوانی حماس با چند فلسطینی متهم به جاسوسی با اسرائیل و سپس با جنازه آنها را دید، رفتاری سراسر خشونت آمیز که یادآور رفتار انسان عصر بربریت بود، در کنار آن اما دنیا کودکان کشته شده در بمباران های این روزها را هم در غزه دید؛ خشونتی که تنها قربانیان آن مردم بی دفاع بوده اند؛ مردمی که داغ و زخم همه این سال ها را بر قلب و سینه خود دارند و تفاوتی نمی کند که این کشته بی گناه به کدام سو تعلق داشته باشد، اسرائیل یل فلسطین.
متاسفانه ادامه خشونت ها در اسرائیل و نوار غزه، باعث آمده است نظام منزوی شده جمهوری اسلامی دوباره به تکاپو افتاده، فرصتی برای جولان در منطقه بیابد. اگر اسرائیل به واقع با ایران مشکل دارد چگونه آب به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزد و دقیقا همان کاری را می کند که سران ایران می خواهند؟
چنانکه پیش از این در مقاله ای دیگر نوشته ام، سران ایران انتظار جنگ را نه در ایران که در منطقه شام، می کشند. سخنان آنان در مقاطع و موارد گوناگون حکایت از آن دارد که آنها عصر ظهور موعود را نزدیک می دانند و از آنجا که مطابق با برخی پیش بینی ها و روایات پیش از ظهور، جنگ هایی در منطقه شام در می گیرد، آنان این درگیری ها را غنیمت می شمارند و از آنها استقبال می کنند. اگر به هر دلیلی این جنگ باز همان جنگ وعده داده شده نباشد، سران ایران باز توانسته اند عقده های این چند سال را با برافروختن جنگی و کشته شدن تعداد زیادی از مردم بی دفاع وا کنند.
در نگاه سران ایران اهمیتی ندارد که در برابر کشته های مردم غزه تنها چند اسرائیلی کشته شده باشند مهم آن است که چند اسرائیلی کشته شده اند و موشک های حماس هم به اسرائیل رسیده تا جمهوری اسلامی با تبختر سری بالا بگیرد و بگوید پوزه اسرائیل را به خاک مالیده است و به کرده خود افتخار کندف همانطور که خالد مشعل آنچه را اتفاق افتاد شکست اسرائیل خواند. البته خالد مشعل حق دارد اینگونه تحریک آمیز و از سر بی مسئولیتی سخن بگوید زیرا خود در نوار غزه رندگی نمی کند تا بداند چه بر مردم آن سامان می گذرد. خالد مشعل در حالی از جنگ و شجاعت و پیروزی در نبرد سخن می گوید که جان خود را برداشته و از غزه به در برده است.
نکته آخر آنکه ایران با برافروختن آتش این جنگ توجه دنیا را از جنایات اسد در سوریه به آن سوتر متمایل کرد، این فرصت برای اسد هم بسیار غنیمت است. قهقهه مستانه شیاطین جمهوری اسلامی بر سر کشته های غرق در خون منطقه کاملا به گوش می رسد تنها باید گوشی شنوا داشت.
بهروز بهبودی
نیویورک – جمعه 23 نوامبر 2012
www.bbehbudi.com
contact@bbehbudi.com

هیچ نظری موجود نیست: