ماموستا تحسین امینی – سلیمانیه
آوردهاند که در زمان ریاست جمهوری استبدادگر کهنهکار نظام ولایت فقیه؛ اکبر رفسنجانی، سازمان اطلاعات ایران از استاد پیرانی؛ دبیر کل جماعت اخوان المسلمین در این کشور، خواست تا جماعتش را تعطیل کند!..
ایشان به سازمان اطلاعات گفتند: مگر اخوان المسلمین بقالی است تا من بر در دکان قفلی زده آنرا تعطیل کنم؟!...
این حکایت جدای از صحت یا عدم آن نحوه نگرش استبدادگر و شیوه وجودی جماعت اخوان را بازتاب میدهد.
اخوان المسلمین جماعتی که امام شهید حسن البنا در سال 1928 پس از سقوط آخرین رمز خلافت اسلامی در ترکیه جهت تربیت جامعه بر مبانی اسلامی، و سعی در رشد آگاهی جامعه از خطرات ناشی از استعمار و ظلم و ستم، به امید رسیدن به وحدت و همبستگی بین جهان اسلام در سطوح مردمی وسیاسی تشکل یافت.
از سال 1953 که جمال عبدالناصر دیکتاتور نظامی مصر جماعت را منحل اعلام کرده، زندانهای مصر را با افراد این جماعت پر کرد. و با تعذیب و شکنجه واعدام خواست کمر جماعت را خم کند تا به امروز اخوان بحرانهای امنیتی بسیار تلخی را پشت سر گذاشتهاند. از اعدام عبدالقادر عوده فقیه نامدارد و استاد قانون دانشگاه، و شیخ محمد فرغلی کاندیدای منصب شیخ الأزهری، و سید قطب مفکر جماعت تا قتل عام بیش از 3000 نفر و زخمی شدن بیش از 15000 نفر در روز چهارشنبه 23مرداد، و تا کشتارهای میدان رمسیس و مسجد فتح و تا سیلاب خونی که هنوز جاری است...
پس از جمال عبدالناصر، انور سادات مسیر او را در زندان و شکنجه اخوان همچنان ادامه داد، حسنی مبارک در سالهای 90 پس از گردن نهادن در برابر معاهده صلح با اسرائیل که در 1977 انور سادات آنرا امضاء کرده بود، با حملههای ناگهانی، مصادره اموال و ممتلکات، زندان، بازجوی به بهانه اجرای قانون حالتهای استثنائی که از اکتبر سال 1981 تا یک و نیم سال پیش در جریان بود! تلاشهای بسیاری به خرج داد تا اخوان را تضعیف کند.
همه این حرکتهای غیر انسانی و غیر اخلاقی نه تنها نتوانست اخوان را ضعیف کند بلکه بر همت آنها افزود، بگونهای که بنا به آماری که توسط مستشار سیاسی مرشد عام اخوان المسلمین ؛ عبدالحمید الغزالی در سال 2009 اعلام شد، تعداد افراد فعال (عامل) جماعت از مرز 10 ملیون، و افراد مؤید از مرز 5 ملیون در مصر تجاوز کرده است. یعنی بیشتر از جمعیت بسیاری از کشورهایی که بجای خدت به ملت خود ثروتهایشان را در مصر برای جنگ با اخوان به هدر میدهند!
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۚ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ ۗ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ »﴿الأنفال/٣٦﴾
{ کافران اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج میکنند، آری خرجش خواهند کرد آنگاه مایه حسرت آنان میگردد و سرانجام مغلوب میگردند، و کافران را در جهنم گرد میآورند}
غرب پس از اینکه مجبور شد کشورهای تحت استعمار خود را ترک گفته به آنسوی دریاها باز گردد، با تأسیس دانشکدههای نظامی که در آن طبقه پایین جامه و افراد ضعیف الشخصیت را جذب میکرد و در یک دوره دو تا سه ساله در آنها حقد و کینه بر علیه سایر افراد جامعه، همراه با غرور و تکبری بیمانند میکاشت و بر شانههای آنها ستارهای می چسبانید که فکر میکردند کوکبی است از افلاک، و از بلندای آن جامعه را خس و خاشاکی ناچیز و بیبهاء میدیدند، و تنها غرب و کشورهای ابرقدرتی که نمک آنها را خورده بودند را قبله خود میدانستند. به این افراد که ارتش و قدرت نظامی را بدست میگرفتند تلقین میشد که کشورها مستعمره، و مردم بردگان آنهایند.
در این سرزمینها بر خلاف آنچه در کشورهای ابرقدرت رایج است که نیروهای نظامی تابع دستورات حکومتند، و در راستای حفاظت از منافع ملی کشور حرکت میکنند، حکومت تابع ارتش است و مطابق میل آن گیتار مینوازد. و هرگاه ارتش احساس کرد حکومت دم درآورده آنچنان که خواست سران ارتش است عمل نمیکند پس از گرفتن چراغ سبزی از غرب با یک پس گردنی محکم آنرا کنار زده و طی کودتایی نظامی حکومت را به دست میگیرد. این تحول در ظاهر با استنکار شدید دیپلماسی غرب مواجه میشود که پس از مدتی که خشم مردم فرو نشست حتی در ظاهر هم با آن کنار میآیند!
تاریخ انقلابهای نظامی در الجزائر، پاکستان، ترکیه، یمن، و سایر کشورها تصویری است گویای این حقیقت تلخ..
متأسفانه این افراد قلدر و راهزنان کج فهم از آنجا که فاقد درایت و فهم و درک اجتماعی و زندگی مسالمت آمیز بوده، همیشه در فضای امر و نهی به سر میبرند بخوبی احساس میکنند ثروتهای کلانی که به جیب زدهاند حق چپاول شده مردم است، از اینرو جامعه را به چشم بردگانی نگاه میکنند که مدام در فکر تمرد و بازپس گرفتن حق خود است!
نه تنها با مفهوم آزادی، و لذت و طعم ایمان و بندگی خداوند بیگانهاند، حق تصور آن برایشان غیر ممکن است.
افرادی با تربیت ددمنشانه، فاقد ضمیر و وجدان انسانی. تنها لغت تفاهم قدرت و قلدری، و دینشان اطاعت بیچون و چرای فرامین ما فوق!..
سعید بن مسیب تابعی زاهد میفرمایند: ما در سعادت و لذتی به سر میبریم که اگر پادشاهان آنرا احساس میکردند با چوب و چماق سعی میکردند آنرا از ما سلب کنند.
امام ابن تیمیه با کرامت و عزت مؤمن سرش را بالا گرفته با واقعیتی که درکش برای حاکمان ظالم و مستبدان مغرور قابل درک نیست میفرماید: دشمنان من چه میتوانند با من بکنند، بهشت و سعادت من در سینهام نهفته؛ اگر مرا بکشند مرگم شهادت است و این بزرگترین آرزوی من!.. اگر مرا از خانه و کاشانهام برهانند جلاوطنی و تبعید برایم سیاحت و گردشی است در سرزمین خدا تا بنگرم عاقبت ظالمان و قدرت بیکران پرودگارم را!.. و اگر مرا به زندان اندازند، زندان برایم فرصتی است برای اعتکاف و راز و نیاز با پروردگارم!.. بهشت و خوشبختی من در سینهام نهفته..
فعالیتهای دین ستیزی در مصر از قرن نوزدهم میلادی تا کنون بصورت بسیار دقیق و برنامهریزی شده جریان دارد. از مفکورههای دوری سیاست از دین، شبهه پراکنی در مورد اسلام، تبلیغات برای افکار سوسیالیستی، اشتراکی، و کمونیستی، فعالیتهای آزادانه و گسترده کلیسا و لادینها و بدعتگرایان و... در کنار تحریف شدید و مسخ الأزهر و از بین بردن روح آن و تبدیل آن به بوقی در دست نظامهای دین ستیز و عسکر.
تمامی این تلاشها طی دو قرن تنها همان تعداد اندکی را بدست آورد که در مقابل رئیس منتخب مردم به شیوه انتخابات و دمکراسی غربی قد علم کردند و ارتش که حامی اندیشه لا دینیت یا دین ستیزی است، آنها را بهانه قرار داده با کودتای خونین در خیابانها سیلاب خون جاری ساخت!
ژنرالهای ارتش بدرستی درک کرده بودند شیوه حکومت مردمی دکتر مرسی، همراه با برنامههای سازنده اقتصادی ایشان، و کارآییهای بالای مدیران اجرائی و قانونگذارانی که در سطح جهان قابل ارجند روزی آنها را بخاطر ثروتهای هنگفتی که به تاراج بردهاند محاسبه خواهد کرد.
از سوی دیگر غرب و شرکتهای قاره پیمای اقتصادی بدرستی میفهمند پیشرفت اقتصادی و استقرار مصر و برقراری عدالت اجتماعی و گسترش فضای آزادیها.. به شیوهای که کابینه محمد مرسی برنامهریزی کرده مصر را در کوتاه مدت در مصاف کشورهای ابرقدرت منطقه قرار داده، دست چپاول و استعمار آنها را از این کشور و با مرور زمان از تمامی منطقه قطع خواهد کرد.
امپریالیست جهانی همراه با صهیونیست عالمی و نیروهای چپاولگر داخلی دست به یکی کرده انقلاب مردمی مصر را طی کودتای نظامی خونینی دزدیدند. وحالا دم از منحل کردن جماعت اخوان المسلمین میزنند!
در حقیقت مصادره اخوان عنوانی است برای جنگ با تمام تیارهای اسلامی که سیاست را جزئی از دین میدانند.
این تصرف غیر حکیمانه و خونین ارتش بیشتر به یک خرافه بیاساس میماند تا به یک سیاست!
اخوان المسلمین و اسلامی که طی بیش از دو قرن جنگ بیرویه با آن از سوی تمامی نیروهای ضد اسلامی همچنان در تار و پود جامعه مصری وجود فعال دارد را نمیتوان نه با نسل کشیهایی که امروز در مصر جاری است از بین برد و نه با مصادره کردن حق فعالیت علنی.
شاید اخوان طی عمر نود سالهاش کمتر از یک دهه را بصورت علنی آنهم در زیر فشارهای مضاعف سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی در مصر فعالیت کرده، و میزان رشد آن در کارهای زیرزمینی به مراتب از کار علنی آن بیشتر بوده است.
تصمیم ابلهانه جبهه کودتاچیان برای اعلان جنگ با اخوان، اولا: بر سرعت رشد این جماعت و سایر جماعتهای اسلامگرا و دقت کاری آنها خواهد افزود. ثانیا: بار دیگر فضا را برای تشکل گرفتن گروهکهای افراطی مسلح مهیا میسازد که میتوانند خواب و آرامش را از چشمان کودتاچیان دین ستیز بربایند و تمامی منافع غرب در منطقه را در تیررس خود قرار دهند.
ویژه سنی نیوز:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر