ابوالفضل عابدینی، زندانی سیاسی تبعید شده به زندان
اهواز در نامه ای به آملی لاریجانی به شرح جزییاتی از روند بازداشت و دوران
بازجویی و صدور حکم خود و تهدیدها و مشکلات پس از آن پرداخته است.
به گزارش کلمه، این فعال حقوق کارگری و روزنامه نگار در نامه ی خود با
ذکر موارد خلاف قانونی که در روند پرونده اش تا صدور حکم و پس از آن وجود
داشته به تبعید خود اعتراض کرده و نوشته: سرگشته از این ناداوری و درمانده
از اینکه شکایت این بیداد به کدامین دادگاه مرجع برم تا از نقد جان و سلامت
رو به زوال خویش مایه گذاشته و دست به اعتصاب غذا زدهام تا شاید گوش حق
طلبی و دیدگان روشن بینی گوشه چشمی به این سرگذشت داشته باشد تا “انجام”
این پرونده آزمونی باشد بر صداقت آنچه که حقوق بشر اسلامی خوانده و فریاد
میشود.
روز شنبه کلمه خبر داده بود که ابوالفضل عابدینی که در مدت حضور ستار
بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد علائم شکنجه های روی بدن وی بود و نزد
شهریاری بازپرس تحقیق علت مرگ ستار بهشتی شهادت داده بود، به زندان اهواز
تبعید شد.
روز گذشته نیز ۴۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای به این
تبعید اعتراض کرده و خواستار بازگرداندن عابدینی به زندان اوین شدند.
متن کامل نامه ی این زندانی سیاسی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
حضرت آیت الله آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضاییه
با سلام
مطلب پیش رو نامهای است از سوی جوان ایرانی که ۴ سال پیش به حکم دادگاه
تحت امر شما به تحمل ۱۲ سال زندان محکوم شد و در این ۴ سال هر روز با
مجازات جدیدتر و پیچده تری مواجه شده است.
حضرت آیت الله آملی لاریجانی
بارها در پاسخ به شبهات مجامع حقوق بشری و سازمانهای بین المللی سخن
از حقوق بشر اسلامی به میان میآورید و سرگشته از معنی چنین تعبیری، تضاد
میان واقعیات پروندهها پیش چشمم و ادعاها، به این میاندیشم که گویی در
آیین ما نیست که گفتهاند، انسان اشرف مخلوقات است و دارای کرامت. ضابطان
دستگاه حضرتعالی چهار سال پیش در چنین روزهایی بدون ارائه حکم بازداشت به
منزل مسکونی من هجوم آوردند و حریم خصوصی من و خانوادهام را شکستند و
اعضای خانوادهام را که خواستار رعایت قانون و ارائه حکم قضایی بودند، مورد
ضرب و شتم قرار دادند و حضرتعالی نیک واقفید که برابر قانون اساسی، آیین
دادرسی کیفری و حقوق شهروندی مصوب حاکمیت جمهوری اسلامی، این سیاهکاریهای
غیرقانونی، مغایر با شرع و متضاد با کرامت انسانی انسان است.
رییس محترم قوه قضاییه
از تشریفات بازداشت متهم که بگذریم، وقتی ضربات کابل بر کف پاهای نحیف
من وارد میآمد و زیر ضربات مشت و لگد به خود میپیچیدم، بار دیگر مفاد
حقوق شهروندی و حقوق متهم در برابر چشمان و ذهن، تن به رقص میآمد که چگونه
ضابط های که خود را ماموران دستگاه عدلیه میدانستند، آن همه را به سخره
گرفته بودند.
لازم به توضیح نیست که این همه خشونت و ضرب و شتم به دلیل آن بود که همه
آنچه را میخواستند و البته نسبتی با حقیقت نداشت، بپذیرم، به این امید که
در محضر دادگاه، داد خود را از بیداد بستام. سرانجام چند ماه پس از تحمل
همه آنچه گفتنش را جایز نمیدانم و ذکر آن را توهین به شأن انسانی خود و
ضربه به ملت و مملکتم میدانم در محضر دادگاه انقلاب حاضر شدم. ذکر مصائب
بازداشت و دوران تحقیق در محضر دادگاهی که اجازه ملاقات با وکیل را هم
برایم قائل نبود موثر نیفتاد و اثری هر چند اندک بر “میزان” هک شده بر
پیشانی میز قاضی نگذاشت. ۱۲ سال حبس به پاس سالها فعالیت در چارچوب منافع
کشورم، ستیز با هر گرنه اندیشه و عمل جدایی خواهی، دفاع از حقوق کارگران به
عنوان مجازات تعیین شد و ضربه چکش قاضی بر میز عدالت هوشیارترم کرد که
گویی دادرسی پایان یافته است. من در ۲۷ سالگی گرفتار حبس شدم و قرار است
هنگامی که صفحات تقویم زندگی من ورق میخورد صفحه ۴۰ را نشان دهد.
جناب آقای آملی لاریجانی
گیریم که پایان آن همه مجاهدت در راه ملیت و کشورم تاوانش ۱۲ سال اسارت
باشد، چرا حال که تنفس در فضای ایران عزیز ولو پشت میلههای زندان به هر
گزینه دیگری ترجیح دادم، باید شاهد فشارها و رنجها و تداوم اعمال آن از
سوی ضابطان باشم. چرا خانوادهام همچنان تهدید به بازداشت میشوند و چرا در
طول دوران حبس همچنان احکام جدید برای من صادر میشود، چرا حال که تن به
این ظلم سترگ داده و در زندان به تحصیل مشغولم قریب به یک سال است با تهدید
آشکار و نهان امنیت روانیام را در زندان به یغما بردهاند و چرا به یک
باره به حکمی غیرقانونی مجازان بنده را خارج از محکمه تشدید کرده و به
تبعید روانه شدهام.
حضرت آیت الله آملی لاریجانی
حضرتعالی مستحضرید که یک بار این تبعید غیرقانونی پس از ادای شهادت در
جریان پرونده ستار بهشتی به اجرا در آمد و اکنون برای بار دوم در میانه
تحصیل بار دیگر تازیانهای محکم بر گردهام فرود آوردند. آنچه بر روز گار
من از بدو بازداشت تا به امروز که در زندان اهواز در تبعید به سر میبرم
گذشته مشحون از بیعدالتی، عدم رعایت ضوابط انسانی، دینی و حقوقی است و
پرونده من نماد نقض فاحش حقوق انسان و اعمال تصمیمات خودسرانه و غیرقانونی
است. از ضابطان خود و دادستانی انقلاب سوال بفرمایید چرا پس از صدور چنین
حکم سنگین و ظالمانهای دست از سر محکوم بیپناهی چون من بر نمیدارند مگر
نه اینکه در متون اسلامی و حقوق بشر منتسب به آن، قضات و ضابطان و محکومان
از عقده گشایی و تسلیم شدن هوی منع شدهاند. “لا تتبع الهوی ان تعدالو”.
رییس محترم قوه قضاییه
لیک مستحضرید که احکام بیش از ده سال باید در دیوان عالی کشور مورد
رسیدگی و تجدید نظر قرار گیرد چیزی که درر مورد بنده چهار سال پس از صدور
حکم هنوز اعمال نشده است. اکنون سرگشته از این ناداوری و درمانده از اینکه
شکایت این بیداد به کدامین دادگاه مرجع برم تا از نقد جان و سلامت رو به
زوال خویش مایه گذاشته و دست به اعتصاب غذا زدهام تا شاید گوش حق طلبی و
دیدگان روشن بینی گوشه چشمی به این سرگذشت داشته باشد تا “انجام” این
پرونده آزمونی باشد بر صداقت آنچه که حقوق بشر اسلامی خوانده و فریاد
میشود.
ابوالفضل عابدینی نصر
زندان کارون – اهواز
۸ مرداد ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر