دکتر فیصل القاسم
مشکل ما عربها و مسلمانان این است که به جای پاک کردن و زدودن آشغال، آن را در زیر قالی دفن میکنیم و به جای نشان دادن زخمهایمان به طبیب برای معاینه و درمان، عادت داریم آن را پنهان کنیم که مشکل، بیشتر و خطرش افزون میشود. نمیدانم چرا وقتی کسی از وجود فرقهگرایی در منطقه سخن میگوید، به برانگیختن احساسات مذهبی و تشویق به نزاع متهم میشود؛ درحالیکه نزاع در عالم واقع و پیش چشم همگان با سرعت وحشتناکی در جریان است.
میتوانیم سالها درمورد وحدت شیعه و سنی سخن بگوییم، همایش پشت همایش برگزار کنیم، بزرگان دو طرف به هم دست دهند و عکس یادگاری بیاندازند و در مقابل خبرنگاران رسانهها بایستند و بگویند: «گذشته را فراموش کرده و همدیگر را بخشیدیم»، اما واقعیت در جهتی کاملا متفاوت در حرکت است. آیا میتوان هلال شیعی، که پادشاه اردن از آن سخن گفت و اکنون تبدیل به پیمانی تمام عیار شده است، را انکار کرد؟ آیا نفوذ ایران بصورت آشکار از یمن گرفته تا عراق و سوریه و لبنان امتداد نیافته است؟ بگذریم از نفوذ ایران در کشورهای حاشیهی خلیج فارس. آیا بلوک رو به رشد و متحد و هماهنگی به رهبری ایران در جنوب یمن، عراق، سوریه و لبنان شکل نگرفته است؟ آیا یک وزنه جمعیتی با رنگ و سیاق مذهبی که روز به روز متحدتر و هماهنگتر میشود مشاهده نمیشود؟ آیا این حقیقت نگاهها را به سوی خود جلب نکرده است؟ چرا وقتی کسی به این موضوع حتی نزدیک میشود، برخی فورا او را به برانگیختن نزاع مذهبی و فرقهای متهم میکنند؟ کدام خطرناکتر است؛ سخن گفتن از وجود پیمان مذهبی یا خود این پیمان فزاینده؟ متهم شدن کسانی که به این پدیده میپردازند ما را به یاد حوادث سوریه میاندازد؛ در سوریه قتل و کشتار مردم اشکال ندارد، ولی تصویربرداری از عملیات قتل و کشتار، ممنوع است. قربانی کردن مردم، حلال، اما سخن گفتن از آن و رسانهای کردن، حرام است. ماشاالله.
باید پذیرفت که آمریکا نیز از این پیمان منطقهای شیعی ناراضی نیست. این پیمان پس از آن که آمریکا عراق را در سینی زرین گذاشت و تقدیم ایران کرد، آغاز شد. دخالت سیاسی، اقتصادی، نظامی و رسانهای ایران در سوریه در دفاع از بشار اسد بر کسی پوشیده نیست. غرب چشمان خود را بر حضور چشمگیر حزبالله و شبه نظامیان عراقی و ایرانی در سوریه به کلی بسته است. کسی که عراق را تقدیم ایران کرد چارهای جز حمایت از تلاش نظامی این کشور در سوریه ندارد. مگر نه این است که آمریکا با حضور ایران در کنفرانس ژنو ۲ برای ترسیم نقشه آیندهی سوریه به عنوان عضو جداییناپذیر آن،موافقت کرده است؟ نقش ایران در سوریه از طرف جوامع بین المللی به رسمیت شناخته شده است. بدون شک ایران به یُمن نزدیکی خود با آمریکا، سهم بشار اسد از کیک قدرت در سوریه را از آن خود خواهد کرد. واقعبین باشیم! پیمان شیعی محکمی با انگیزه و اهداف یکسان و سازمانیافتهتر و هماهنگتر از دیگر پیمانها در منطقه ایجاد شده، بهویژه اینکه احساس میکند در حال تحقق آرزوی چند قرن اخیر خود برای رهبری منطقه است. بر این اساس، بسیار مشکل است که از دستاوردهای بزرگ خود کوتاه بیاید و قطعا با چنگ و دندان آنها را حفظ خواهد کرد. اگر به شیوهی نبرد ایرانیها، عراقیها، حزب الله و حوثیهای یمن در کنار رژیم سوریه علیه گروههای سنی بنگریم، مساله کاملا واضح میشود. چرا به خود دروغ میگوییم؟ جنگ شیعه-سنی در سوریه برپاست. حسن نصرالله اعتراف کرده که شبه نظامیان شیعه بخاطر دفاع از بارگاه و مرقد بزرگان شیعه در سوریه میجنگند. تفاوت جنگجویان شیعه با سنی در این است که شیعهها با هم متحد، ولی سنیها متفرقاند؛ حتی گاهی با هم درگیر میشوند. به عبارت دیگر، چنددستگی سنیها، نه فقط در عالم واقع، بلکه در زمینهی سیاسی نیز بروز یافته است.
آیا احزاب و گروههای سنی منطقه به بهای گزاف یا ناچیز علیه همدیگر توطئه نمیکنند؟ مثال بسیار است. هیچ گروه و حزب سنی وجود ندارد که از طرف دیگر گروههای سنی به قصد بیرون راندن از میدان، مورد هجوم واقع نشده باشد، حتی اگر منتخب ملت خود باشد؛ همانطور که اخیرا در مورد رییس جمهور منتخب مردم مصر اتفاق افتاد و به جای اینکه برای مواجهه با دیگر پیمانهای رو به گسترش حول او جمع شوند و حمایتش کنند، برای سقوط او تلاش کردند؛ بدون اینکه متوجه باشند که این تفرقهی سنیها به نفع پیمان در حال اوجگیری شیعی تمام خواهد شد. فراموش نکردهایم که چگونه در گذشته برخی علیه صدام حسین متحد شدند، ولی حال که ایران از سقوط وی بهره برده و منطقه را زیر پای خود دارد، گریه سر دادهاند. به نظر میرسد قرار نیست ما از تاریخ، حتی از نوع نزدیک آن درس بگیریم. درحالیکه گروههای سنی منطقه با هم دست به گریباناند، میبینیم که پیمان شیعی از اختلاف کٌشنده سنیها از فرط شادی در پوست خود نمیگنجند. این شوخی برخی اشتباه نیست که گفتهاند: اختلاف و درگیری احزاب و گروههای سنی، بهترین خدمتی است که میتوان به پیمان شیعی ارائه کرد.
هدف از سخنان بالا چیزی نیست جز توضیح یک حقیقت استراتژیک و ژئوسیاسی که چون روز روشن است. چارهای نداریم جز اینکه بگوییم حقشان است؛ نمیتوان به حال کسانی که به پای همدیگر تیر شلیک میکنند و سپس از توطئه دیگران مینالند، دل سوزاند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر