در آخرین ماه از فصل پاییز هستیم و هوا
رفته رفته رو به سردی می رود.در این ایام اکثر افراد نشستن در منزل و خوردن
چای داغ را ترجیح می دهند و این فرصتی است مغتنم برای گپ و گفت های
خودمانی،در این میان حرف هایی زیر پوستی و در لفافه با رنگ و بویی از جنس
مشارکت و همبستگی برای فعالیت های اجتماعی و سیاسی در منطقه به گوش می رسد
که بی ارتباط با انتخابات آتی بخصوص شوراهای اسلامی شهر نیست. استان سیستان
و بلوچستان در رتبه بندی مشارکت های سیاسی که تبلور آن انتخابات است،
همواره از رتبه و جایگاه مطلوب و بالایی برخوردار بوده وضعیتی که رضایت
مسئولین را به همراه داشته است.
اما تا چه حد سطح مشارکت سیاسی مردم منطقه نشات گرفته از آگاهی و سواد سیاسی می باشد یا به تعبیری "شعور سیاسی" ؟! نقدهایی که به نحوه ی مشارکت قوم بلوچ در مناسبات سیاسی وارد می شود، اولویت بندی هایی خارج از استاندارد جامعه ای با دانش سیاسی می باشد. که وجه غالبش را تفکرات سنتی، قومی و طایفه ای شکل داده است. از این رو تعیین اولویت ها نه بر اساس مطالبات و حقوق مردم بلکه بر اساس فرد یا گروهی است که نماینده قومی یا مذهبی اکثریت باشند. چنین روند مشارکتی در منطقه سطح کیفی تحقق مطالبات مردم را تحت تاثیر خود قرار داده است.
در سالهای اخیر دغدغه تغییر و اصلاح فرهنگ سیاسی و اجتماعی قوم بلوچ و حرکت به سمت سواد سیاسی در بین نخبگان رو به فزونی نهاده است. جوانان تحصیل کرده بلوچ حاضر به پذیرش مسئولیت هایی هستند که در مناطق دیگر کمتر جوانی اقبالش را پیدا می کند. امید این قشر گروهی از مردم بلوچ هستند که رصد مناسبی از شرایط اجتماعی و سیاسی منطقه خود دارند و دریافته اند که برای رشد و توسعه منطقه، باید روال سنتی و کلیشه ای گذشته را کنار گذاشت و شایسته سالاری را بدون هیچ پیش فرضی در اولویت قرار داد.
تحقق چنین مرحله ی گذاری در گرو ایجاد فضای باز سیاسی در چارچوب قانون اساسی و برداشتن محدودیت ها و حساسیت های سلیقه ای است. همچنین حمایت از نشست ها و تشکل های اجتماعی برای گسترش روحیه گفتگو و تعامل اجتماعی و فرهنگ سیاسی در منطقه و این باید امری مستمر باشد نه منحصر به ایامی خاص! در این حالت می تواند اعتماد عمومی را به دنبال داشته باشد.
گسترش چنین فرهنگی در منطقه بلوچستان می تواند منجر به توسعه و ثبات اجتماعی و سیاسی شود و ضریب امنیت استان را نیز ارتقا دهد. سوق دادن مردم به سمت نهاد های مدنی، اجتماعی و سیاسی بومی که جهت گیری مناسب و سیستماتیکی برای مطالبه حقوق مردم دارند، بازار گروه ها و شبه احزاب معاند در منطقه را کساد خواهد کرد. اکثریت افرادی که گمراه و جذب چنین تشکلاتی شده اند به علت فقدان احزاب و جمعیت های حزبی و سیاسی قانونمند در منطقه بوده است که به نوعی منجر به سرخوردگی شان نسبت به احقاق حقوق خود شده است. ضعف بینش و سواد سیاسی در منطقه بلوچستان از یک سو و شرایط اجتماعی حساس و شکننده فعلی منطقه از سویی دیگر فاکتورهایی هستند که ضرورت سازماندهی و حمایت از فعالیت ها و جریان های سیاسی و اجتماعی بومی متناسب با قانون اساسی را آشکار می سازد.
اما تا چه حد سطح مشارکت سیاسی مردم منطقه نشات گرفته از آگاهی و سواد سیاسی می باشد یا به تعبیری "شعور سیاسی" ؟! نقدهایی که به نحوه ی مشارکت قوم بلوچ در مناسبات سیاسی وارد می شود، اولویت بندی هایی خارج از استاندارد جامعه ای با دانش سیاسی می باشد. که وجه غالبش را تفکرات سنتی، قومی و طایفه ای شکل داده است. از این رو تعیین اولویت ها نه بر اساس مطالبات و حقوق مردم بلکه بر اساس فرد یا گروهی است که نماینده قومی یا مذهبی اکثریت باشند. چنین روند مشارکتی در منطقه سطح کیفی تحقق مطالبات مردم را تحت تاثیر خود قرار داده است.
در سالهای اخیر دغدغه تغییر و اصلاح فرهنگ سیاسی و اجتماعی قوم بلوچ و حرکت به سمت سواد سیاسی در بین نخبگان رو به فزونی نهاده است. جوانان تحصیل کرده بلوچ حاضر به پذیرش مسئولیت هایی هستند که در مناطق دیگر کمتر جوانی اقبالش را پیدا می کند. امید این قشر گروهی از مردم بلوچ هستند که رصد مناسبی از شرایط اجتماعی و سیاسی منطقه خود دارند و دریافته اند که برای رشد و توسعه منطقه، باید روال سنتی و کلیشه ای گذشته را کنار گذاشت و شایسته سالاری را بدون هیچ پیش فرضی در اولویت قرار داد.
تحقق چنین مرحله ی گذاری در گرو ایجاد فضای باز سیاسی در چارچوب قانون اساسی و برداشتن محدودیت ها و حساسیت های سلیقه ای است. همچنین حمایت از نشست ها و تشکل های اجتماعی برای گسترش روحیه گفتگو و تعامل اجتماعی و فرهنگ سیاسی در منطقه و این باید امری مستمر باشد نه منحصر به ایامی خاص! در این حالت می تواند اعتماد عمومی را به دنبال داشته باشد.
گسترش چنین فرهنگی در منطقه بلوچستان می تواند منجر به توسعه و ثبات اجتماعی و سیاسی شود و ضریب امنیت استان را نیز ارتقا دهد. سوق دادن مردم به سمت نهاد های مدنی، اجتماعی و سیاسی بومی که جهت گیری مناسب و سیستماتیکی برای مطالبه حقوق مردم دارند، بازار گروه ها و شبه احزاب معاند در منطقه را کساد خواهد کرد. اکثریت افرادی که گمراه و جذب چنین تشکلاتی شده اند به علت فقدان احزاب و جمعیت های حزبی و سیاسی قانونمند در منطقه بوده است که به نوعی منجر به سرخوردگی شان نسبت به احقاق حقوق خود شده است. ضعف بینش و سواد سیاسی در منطقه بلوچستان از یک سو و شرایط اجتماعی حساس و شکننده فعلی منطقه از سویی دیگر فاکتورهایی هستند که ضرورت سازماندهی و حمایت از فعالیت ها و جریان های سیاسی و اجتماعی بومی متناسب با قانون اساسی را آشکار می سازد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر