.

۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

شیعه در جهان

دکتر عليرضا دليري
سنی نیوز: شیعه در جهان " الشیعة فی العالم" نام کتابی 191 صفحهای اثر: فرنسوا تویال مدیر مدرسه عالی جنگی ارتش فرانسه که از سوی دار الفارابی در بیروت به ترجمه عربی "نسیب عون" در سال 2007 برای اولین بار به چاپ رسید.
نویسنده سعی دارد نقشه تاریخی, جغرافی و سیاسی از مذهبهای شیعه در جهان معاصر را برای دانشجویان مراحل عالی دانشگاه نیروی انتظامی تقدیم دارد.
نویسنده بر این باور است که مسأله شیعه گری در فضای اسلامی نوین چالشی است بسیار بزرگ که بیش از پیش منطقه را در ایران، عراق، کشورهای عربی حوزه خلیج، سوریه، لبنان و حتی پاکستان تحت الشعاع خود قرار میدهد.
بنا به تخمین نویسنده جمعیت مسلمانان جهان نزدیک به یک ملیارد و دویست ملیون نفر است که با حلول سال 2020 میلادی به چیزی حدود دوملیارد انسان خواهد رسید، از این میان شیعیان 10 تا 12 درصد جمیعت جهان اسلام را بخود تخصیص خواهند داد.
شیعهها هر چند از سده 16 میلادی به بعد اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدهند، در کشورهای عربی اقلیتی ناچیز شمرده میشوند که در فضای داخلی خود دارای مذاهب مختلف، تیرهها، اقوام و ملیتهای گوناگونی میباشند.
شیعهگری پدیدهایست عربی که در منطقه عرب نشین سر برآورد، و بعدها به فضای سنی نشین ایران صادر شد، و با آغاز قرن بیست و یکم در مرکز تحولات جهانی قرار گرفت، بگونهای که هر تغییر و تحولی چه در سیاستهای داخلی منطقه و چه در روابط خارجی بدون در نظر گرفتن مسأله تشیع ناممکن است.
از آنجا که شیعهها در منطقهای قرار دارند که 70% از نیاز نفت جهان را برآورده میکند، و بگونهای با ایران دوخته شدهاند، باعث بحران در آینده کشورهای منطقه و استقرار در جهان اسلام شدهاند.
بنا به دید نویسنده گروهی از شیعه ها در پی برافروختن آتش جنگ شیعه سنی و بازگرداندن منطقه به تاریخ گذشته، با هیزمهای مذهب گرایی و سیاست و نحوه توزیع ثروت میباشند.
نویسنده میگوید؛ هر انسان آگاهی به سادگی میتواند دریابد شیعهگری نوین بر مبانی ایدئولوژی و برداشت خاص خود از دین در پی بحران سازی در جهان است. و از آنجا که فضای زیر سلطه آنها در جهان اسلام گسترده است میتواند آتش جنگ جهانی را برافروزد.
"جان بیار شوفنمان" وزیر دفاع سابق فرانسه ادعا دارد که طی بیست و پنج سال گذشته مرکز بحران در جهان عرب از دریای مدیترانه بسوی منطقه خلیج جایی که شیعهها اکثریت و یا جمیعت قابل نفوذی دارند منتقل شده است. از اینروست که مقاومت نفوذ شیعه و جلوگیری بحران آفرینی آنها روابط بین المللی در منطقه را تحت الشعاع قرار میدهد.
شیعه ایران
آیا پیش از انقلاب سال 1357 شیعه نیروی ستیزهجویی در ایران بود؟
پرسشی است که نویسنده برای رسیدن به تأثیر انقلاب به نام اسلام در ایران مطرح میسازد.
موفقیت شیعه در ایران در مقایسه با سایر مناطق خاورمیانه یک حالت استثنایی است که برمیگردد به قرن شانزدهم میلادی؛ آن زمانی که خانواده صفویها با زور شمشیر مذهب شیعه اثنا عشری را بر مردم ایران تحمیل نمودند و به گمان برخی این انقلاب خونین صفویان پروژهای سیاسی بود برای تشکیل قدرتی برای گلاویز شدن با دولت خلافت عثمانی که علمدار اسلام در جهان آنروز بود.
دو قرن بعد یعنی در قرن هیجدهم نادرشاه تلاش کرد تا با میدان دادن به مذهب سنی بار دگر کشورش را به آغوش جهان اسلام باز گرداند، ولی تلاشهای او با مقاومت شدید آخوندهای شیعه که دارای قدرت و نفوذ بسیار زیادی در مناطق فارس نشین جامعه ایرانی بودند روبرو شد.
از آنزمان بود که علمداران مذهب شیعه برای حفظ جایگاه خود در جامعه نظامی هرمی در تنظیم رهبریت و اداره پیروان خود بوجود آوردند. مدیریت جامعه تشیع به ( حجت الاسلام ، آیت الله ، آیت الله العظمی) برای پر رنگ کردن نقش سیاسی و اجتماعی مرجعیت تقسیم بندی شد.
طبقه روحانیت که مبالغ هنگفتی را از پیروان خود میگرفت، بدور از نظارت دولت این ثروتها را در راستای برپایی مؤسسههای اجتماعی مستقل و پر نفوذ که توان حرکت و بسیج کردن جامعه را برای رسیدن به اهداف روحانیت داشته باشند به کار میگرفت.
با رسیدن خانواده پهلوی به عرش شاهی ایران، آنها سعی کردند تا کشور را بسوی تغییر و تحولات مشابه با غرب سوق دهند، که روحانیت حاضر نشد حداقل در مسائل اجتماعی با سیستم حاکم انعطافی نشان دهد. چالش کمونیستها شاه را مجبور ساخت با روحانیت کنار آید.
نگرشهای سیاسی و آموزشی جدید باعث بروز طیفهای جدیدی از تشیع شد که خطاب سیاسی خود را در غلافی از مذهب پیچیده با سلطه حاکم مبارزه میکردند. علی شریعتی؛ فارغ التحصیل جامعه شناسی فرانسه، چنین اندیشهای را رهبری کرد.
پس از انقلاب مردمی سال 1357 و سرنگونی شاه, روحانیت برای اولین بار مهار دولت را در ایران بدست گرفت. و به عبارت دیگر هم ثروت هنگفتی که از راه مذهب به روحانیت میرسید، و هم ثروت نفت به چنگ آنان افتاد.
در پی این تحول بسیار بزرگ که نویسنده آنرا مهمترین حادثه نیمه دوم قرن بیستم میداند، ایران تلاش سیاسی بسیار پیچیدهای برای برقراری نوعی توازن در دیپلماسی سیاسی و برپایی جامعه جهانی تشیع و اصدار مذهب شیعه به هدف تسلط بر جهان را شروع کرد.
رهبران جدید ایران با این توهم که همه جهان دشمن ایران است و تمامی ابرقدرتهای جهانی در پی ویرانی کشور هستند و با نوحه و گریه مظلوم نمایی خود، تلاش دارند ملت را واکسینه ساخته با کشورها و نیروهای منطقه چون ترکیه مقابله کنند.
ایران پس از انقلاب خود را در برابر کشورهای سنی نیرومندی چون عراق، عربستان سعودی و پاکستان یافت، برای همین سعی و تلاش زیادی بخرج داد تا با گسترش ایدئولوژی شیعهگری تأثیر و نفوذ خود را در این کشورها گسترش دهد. البته باید توجه داشت محرک واقعی سیاستها و استراتژی ایران جغرافیای سیاسی بود نه عقیده تشیع.
نویسنده شیعههای هزاره افغانستان، علویان ترکیه، شیعه در شبه قاره هند و پاکستان، شیعه در آسیای میانه و شیعه آذربایجان که 75 درصد جمعیت آن کشور را تشکیل میدهند را در سبد شیعه ایرانی دستهبندی میکند.
شوروی در زمان استالین سعی کرد مناطق آذری نشین شمال ایران را به منطقه آذربایجان که در سال 1828 م به اشغال خود درآورده بود اضافه نماید، و حرکتهای سیاسی کرد مخالف با نظام ایران را تقویت نماید. آذریها از نظر قومی و فرهنگی ترک هستند ولی مذهب شیعه آنها را از محیط بزرگ ترکی رانده است. با وجود هم مذهبی آذربایجانیها با ایران جغرافیای سیاسی باعث بروز تنش شدید بین دو کشور شده است، ایران در جنگ ارامنه با آذربایجان بر سر اقلیم قرهباغ از ارمنیها بر ضد آذربایجان شیعه مذهب حمایت کرد!
هزارهها طایفه مستقل فارسی زبان در افغانستان هستند که بر خلاف اکثریت سنی مذهب کشور به  تشیع گرویدهاند. آنها در سال 1992 م تحالفی را با تاجیکها و ازبکها بر علیه پشتوها براه انداختند. این تحالف با همپیمان شدن با آمریکا توانست پس از حادثه 11 سبتامبر مهار سلطه را از طالبان برباید. و بدینصورت هزارههای شیعه در مرکز هرم بازی سیاست منطقهای و بین المللی قرار گرفتند و رابطه آنها با ایران, نفوذشان را در افغانستان تقویت بخشید.
بنا به ادعای نویسنده شیعیان علوی یک چهارم جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند، بر خلاف تشیع اثناعشری, شیعیان علوی ستیزه جو نبوده و در هالهای از ابهام در پوستین خود بسر میبرند، کمال اتاتورک دردوران دین ستیزی خود آنها را تقویت نموده و در مراکز سیاسی خود قرار داد.
شیعیان علوی از دیدگاه اثناعشریها کافر شمرده میشوند، و قومیت ترکی همراه با جغرافیای سیاسی آنها باعث شده شیعه ترکیه در محدوده کشور خود قرار گیرد و بر خلاف شیعیان افغانستان و عراق (بطور مثال) به عنوان امتداد سیاسی و ایدئولوژی ایران، و بازیچه سیاستهای روحانیت ایران قرار نگیرد.
اقلیت شیعه اثناعشری شبه قاره هند و پاکستان, امتداد سیاسی وایدئولوژی روحانیت قم است. البته در کنار آنها شیعیان اسماعیلی و بهرهها که آنها نیز اسماعیلیند ولی مرجعیت آغاقان را قبول ندارند – و هر دو از دیدگاه اثناعشریها کافر شمرده میشوند – قرار دارند. با وجود اینکه شیعه در این منطقه اقلیتی است ناچیز در مقابل سنیها ولی چالش بسیار بزرگی در مقابل برپایی دمکراسی و استقرار در هند و پاکستان به شمار میآید.
در آسیای میانه نیز مجموعههای کوچکی از اسماعیلیان در اقلیم واخان و پامیر افغانستان که از نظر تاریخی به چین برمیگردند وجود دارند که همه آنها تابع مرجعیت آغاقان میباشند.
شیعه عرب
شیعههای عرب در عراق، سوریه، لبنان، یمن و کشورهای حوزه خلیج پراکندهاند. شیعیان عراق و کشورهای خلیج و لبنان چون ایرانیها اثناعشری، و شیعیان یمن زیدی، و شیعیان سوریه؛ علوی هستند. البته تعدادی از شیعیان سوریه و لبنان درزی، و برخی از اسماعیلیها در یمن و سعودی بسر میبرند.
بنا به ادعای نویسنده شیعیان اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدهند. در دهه هفتاد نظام بعثی حاکم بر عراق  تلاش داشت به آنها در سیاست و اقتصاد میدان دهد ولی انقلاب ایران و در پی آن جنگ ایران و عراق باعث بروز تنشهایی خونین بین برخی از شیعیان و نظام حاکم شد.
اقلیتهای شیعه در کویت، سعودی، بحرین، قطر، عمان و نفوذ آنها در روابط اجتماعی، مذهبی و قومی در منطقهای که حجم زیادی از نفت جهان را تأمین میکند باعث شده مسأله شیعه به یک چالش سیاسی اجتماعی بسیار عمیق تبدیل شود که بطور مستقیم در روابط منطقهای و بین المللی تأثیر گذار باشد.
شیعیان بحرین از زمان شاه که در پی تسخیر بحرین بود، و این تلاشها پس از انقلاب همچنان ادامه دارد، چالش جدیدی بشمار میآیند.
شیعیان یمن حالتی خاص دارند، آنها زیدی بوده با اهل سنت هیچگونه دشمنی ندارند. زیدیها بیش از 500 سال بر یمن حکمرانی کردهاند و در آرامش کامل با سنیهای هموطن خود بسر بردهاند.
علویها بنا به آمار نویسنده 13 درصد از جمعیت سوریه را تشکیل میدهند، شیعیان درزی و اسماعیلی نیز یک درصد جمعیت را و هر دو طائفه اثناعشریها مرا مردود میشمرند. پس از آمدن استعمار به منطقه از آنها به عنوان اهرمهای قدرت خود استفاده نمود. و حکومت سوریه را به آنها واگذار کرد تا با شعور به ضعف خود در مقابل اکثریت سنی مذهب همیشه به استعمارگران وابسته باشند.
جمعیت شیعیان درزی کمتر از یک ملیون است و بیشتر آنها در سوریه و لبنان سکونت دارند. پیش از این رهبران درزیها در لبنان بر درزیها و اثناعشریها و موارنه حکومت میکردند، و با تغییر سیاست منطقه در قرن بیستم, کفه ترازو به نفع موارنهها سنگین شد.
با پیروزی انقلاب 57 در ایران، با ثروتهای هنگفت ایرانی دو جنبش "امل" و "حزب الله" در لبنان شکل گرفتند تا شیعه را به عنوان چالشی بزرگ در میدان سیاست لبنان و همچنین منطقه مطرح سازد.
پس از تصویر این نقشه جدید سیاسی اجتماعی شیعه که در پایان قرن بیستم شکل گرفته، نویسنده با طرح این پرسش کتابش را به پایان میرساند که:
آیا در تشیع نوعی انفجار و تمرد بروز خواهد کرد؟ و آیا شیعه در مقابل پیشرفتهای نوین و نوگرائیهای روز انعطاف نشان داده، از پوست زمخت خود بیرون خواهد پرید؟! - و یا همچنان با لجاجت از باورهای کینهتوزانه خود پاسبانی نموده، باعث فتنهآفرینی و آتش افروزی میگردد؟!

هیچ نظری موجود نیست: